اين مقاله موضوعي اساسي و در عين حال مناقشه انگيز يعني «نسبت ناسيوناليسم با آموزه اصلي مردم سالاري» را مورد بررسي قرار داده است. براي روشن كردن مناقشات، يازده گونه ناسيوناليسم از ميان گفتارهاي ناسيوناليستي استخراج شده و نسبت هركدام از آن ها با مردم سالاري وارسي شده است. سپس گونه هاي ناسيوناليستي كه با مردم سالاري سازگاري دارد تحت عنوان ناسيوناليسم مدني و بقيه گونه ها تحت عنوان ناسيوناليسم فرهنگي طبقه بندي شده است. بدين ترتيب، ناسيوناليسم مدني گونه نظري مورد دفاع اين مقاله است كه با آن چالش هاي قوم گرايانه و مردم شناختي مورد ارزيابي قرار گرفته و از اين فرض دفاع شده است كه براي حفظ يكپارچگي و همزيستي در جامعه متنوع ايراني، دفاع از كدام ناسيوناليسم در سطح ملي راه برون رفت است. روش مطالعه اين پژوهش مبتني بر روش سنخ سازي وبري است و از منابع كتابخانه اي استفاده شده است. اين مقاله از لحاظ روش شناسي ضمن طرد «عينيت باوري» در پوزيتويسم خام به دام نسبي گرايي پست مدرن ها (كه در ميان محققان قوم گرا هواداران كمي ندارد) نمي افتد و در مسير ارزيابي ها به «عينيت منصفانه» التزام دارد