گروه جنسیت
سپیده ثقفیان
۲۹ مهر ۱۳۹۴
مفهوم مردانگی و مواجهه با مردانگی هژمونیک
نشست «مفهوم مردانگی و مواجهه با مردانگی هژمونیک» به حضور صدیقه بختیاری
و دکتر حسین میرزایی در روز چهارشنبه ۲۹ مهرماه ۱۳۹۴ برگزار شد. در این
نشست ابتدا صدیقه بختیاری به ارائه گزارش درباره پژوهش خود پرداخت.
بختیاری در ابتدا توضیح داد: پژوهش من درباره رابطه مهاجرت و مفهوم
مردانگی بود و اینکه مهاجرت چه تاثیری بر مردانگی هژمونیک در مردان
میگذارد. یعنی آیا تصویر جنسیتی مهاجران وقتی که وارد فضای جدید (در
اینجا ایران) میشوند متحول میشود یا خیر؟ لازم است در ابتدا مفهوم
مردانگی و مردانگی هژمونیک را تعریف کنم. پس از آن به تعریفی که
کنشگران از این دو مفهوم دارند خواهم پرداخت. در نهایت یک سنخشناسی از
این مفاهیم ارائه خواهم داد. پژوهش من بر روی مردان افغانستانی مهاجر در
تهران و مردان افغانستانی غیرمهاجر در کابل انجام شدهاست. توجه به این
نکته ضروری است که تمام این مردان از قومیت هزاره هستند. این قومیت شیعه
مذهب است و بیشتر ۶۰ درصد از مهاجران در ایران از قوم هزاره هستند.
میدان پژوهش من مردان هزاره در تهران و مردان هزاره در کابل که تجربه هیچ
مهاجرتی نداشتهاند بود.
وی در ادامه گفت: اولین بار توجه به مباحث مربوط به مردانگی از سمت
فمینیستها و با یک رویکرد غیرمستقیم بود. آنها با هدف بررسی مسائل زنان
به این مفهوم هم توجه کردند. مفهوم مردانگی در حوزه علوم اجتماعی یک
مفهوم بکر است و در حوزه مطالعات جنسیت هم از دهه ۱۹۷۰ به بعد مطرح شده
است.
سوالی که من در این جلسه سعی میکنم به آن جواب دهم این است که درک و
تصور مردان افعانستانی از جنسیتشان چیست؟ چه سنخبندی میتوانیم از این
درک و تصور ارائه دهیم؟ روش پژوهش من در این کار روش نظریه زمینه ای بود.
من ازمصاحبه عمیق نیمهساختاریافته استفاده کردم. این مصاحبه ها با ۲۶
نفر انجام شد که نیمی در تهران و نیمی در کابل ساکن بودند.
بختیاری به معانی مختلف مردانگی اشاره کرد و گفت: مردانگی از نظر دهخدا
مفهوم جنسیتی ندارد. در دانشنامه علوم اجتماعی مردانگی مجموعهای از
ویژگیها و باورهای شخصی است که مؤلفههایی مانند قدرت جسمانی، ابراز
وجود، دوری از احساسات و رقابت و مدیریت و رهبری به همراه دارد. کیمل و
آرونسن هم در تعریف مردانگی گفتهاند: مردانگی به نقش اجتماعی، رفتارها
و معانی تجویزشده برای مردان در جوامع و زمانهای گوناگون اطلاق میشود.
در این حالت، مردانگی به جنسیت اشاره دارد، نه به جنس زیستشناختی.
بهعلاوه کنشگران جنسیت را به عنوان بخشی درونی از هویت تجربه میکنند و
مفهوم مردانگی در نهاد جامعه و در خلال رفتارهای روزانه کنشگران ساخته
میشود. به طور کلی دو نوع رویکرد نسبت به مردانگی وجود دارد. در
رویکردهای ذاتگرا بر ویژگیهای بیولوژیک و ذاتی مردان تاکید میشود در
حالیکه در رویکردهای برساختگرا بر وجوه اجتماعی جنسیت تاکید میشود.
در ادامه باید به تعریف مردانگی هژمونیک دقت کنیم. کانل به یک نوع از
سلسلهبندی مردانگی اشاره میکند و میگوید که مردانگی هژمونیک الگوی
بههنجار است و در واقع پیکرهای از عمل جنسیتی است که در حال حاضر جوابی
مقبول به سوالاتی میدهد که در مورد مشروعیت پدرسالاری مطرح میشوند و به
این ترتیب موقعیت مسلط مردان را تضمین میکند. مدل مردانگی هژمونیک
معمولاَ مدل شایع و رایجی نیست. همچنین مردانگی مفهومی درجهمند،
فرایندی و موقعیتمند است
بختیاری سپس تعریف مردانگی از دید کنشگران را توضیح داد. به گفته او فهم
مصاحبهشوندگان از مفهوم مردانگی با درنظرداشتن تنوعهای سنی، طبقاتی و
تجربه مهاجرت، بر محور مفاهیمی کلیدی و در متن تعاریفی که آنها از این
مفاهیم و نقشاش در تعریف مردانگی دارند، میچرخد. اکثر آنان مردانگی را
به مثابه امری جهانشمول و عمومی تلقی کردهاند که صرفا اشکال ظاهری آن به
طور محدود در جوامع دستخوش تغییر شده و نکات اصلی و کلیدی مشترک همچنان
باقی است. اما در میان آنها هم در کنار نقاط مشترک فراوان در تعریف
مردانگی، موارد اختلاف عمیقی هویدا است. وی در ادامه به مشخصههای
تعیینکننده مردانگی نزد کنشگرانی که مورد مصاحبه قرار گرفتهاند،
پرداخت. در تعریف مرد، به تکرار میان مصاحبهشوندگان، به الگوی مرد کامل
به معنای انسان کامل اشاره شدهاست. در واقع در این حالت، ویژگیهای
انسان کامل همان ویژگیهایی است که یک مرد کامل دارا است. در نهایت، طیفی
وجود دارد که مردها، خودشان و سایر مردها را برمبنای آن میسنجند. این
طیف که از یک سو، انسان کامل در آن قرار دارد، از سوی دیگر با مرد
مردانگیزدوده شده برخورد میکند. هرچه مرد از ویژگیهایی که برای انسان
کامل(=مرد کامل) فاصله بگیرد، مردانگی کمتر و مخدوششدهتری دارد.
مرد متعارف، که نه ویژگیهای مرد کامل را دارد و نه مردانگیاش کاملا
زیر سوال رفته است، در میانه این طیف قرار دارد. مرد کامل بیشتر به عنوان
یک الگو و یک وضعیت مطلوب برای تمام مردان مطرح است و اکثر
مصاحبهشوندگان خودشان را در الگوی مرد متعارف تعریف میکنند که گرایش
حرکت به سمت کمال دارد.
در این بین کنشگرانی هم بودند که الگوی مرد کامل را انکار کردهاند.
این انکار به چند دلیل متفاوت رخ داده است. در برخی از کنشگران، عقیده
بر این بود که جامعه مدرن امکانهای ظهور مردانگی کامل جامعه سنتی را
فراهم نمیآورد، در نتیجه مرد کامل که یک الگوی قدیمی ولو مطلوب است دیگر
از واقعیت فاصله گرفته است. گروه دوم کسانی بودند که نفس مرد کامل را
برساختی اجتماعی تلقی میکردند. این دسته از افراد که عموما نسبت به
بقیه، واجد سرمایه فرهنگی بیشتری بودند، مرزبندیهای ذهنی دقیق مبتنی بر
جنسیت نداشتند و به همین جهت نمیتوانستند تمام حوزههای اجتماعی را
برمبنای جنسیت تعریف و تفکیک کنند. این بدین معنا نیست که آنان فاقد
آگاهی از حوزههای جنسگرا در جامعه بودند، بلکه شخصا اعتقاد به چنین
تقسیمبندیهایی را تردیدپذیر دانسته و در نتیجه مرد کامل را بیشتر
اسطوره و خیالی میدانستند که برساخته شده است.
عدهای نیز الگوی مرد کامل را در وضعیت جنگزده و شرایط فقدان نظم
اجتماعی در معرض خطر و آسیب میبینند. از نظر آنان بحرانهای اجتماعی
مانند جنگ، که باعث ایجاد وضعیتهای دشوار و آنومیهای ارزشی میشوند، به
عنوان مانع تکاملیافتگی مرد عمل میکنند.
بختیاری سپس به توضیح ابعاد مختلف کمالیافتگی اشاره کرد و گفت:
کمالیافتگی سه بعد دارد: بعد زیستی، بعد اخلاقی و بعد ذهنی. باید به این
نکته اشاره کرد که این کمالیافتگی و همه ابعاد آن در نهایت در ذهن
کنشگران در تقابل با زنانگی است که تعریف میشود.
وی در ادامه گفت: در میان اکثر افراد مصاحبهشده از آنجایی که نگاه
زیستی-اجتماعی به مبنای مردانگی وجود دارد، مردانگی به عنوان یک مهارت
مطرح است. در نتیجه مردانگی قابل آموزش و گسترش است و باید آن را در
دورههای پیش از بلوغ آموخت. مرحله بلوغ، مرحله به اجرا درآوردن
آموختهها است.
بختیاری در انتهای سخنرانی خود به سنخشناسی مردانگی اشاره کرد و گفت:
از دید کانل، فهم انواع مردانگی و نوع رابطهای که با هم دارند، اعم از
سلطه و یا تابعیت، ضروری است. این ارتباطها در طی کنشها برساخته
میشوند. در واقع به نظر وی، نوعی سیاست جنسیتی در درون مردانگی حاکم
است. دستهبندی زیر در میان کنشگران بر مبنای تعریف مردانگی و نوع
عمل/تعامل آنان ایجاد شده است. در واقع کنشگران را با بررسی نوع
مواجههای که با مردانگی هژمونیک به عنوان الگوی مشروع و مقبول مردانگی
در جامعه دارند به دستههای زیر میتوان گروهبندی نمود. الگوی مردانگی
هژمونیک تیپ ایدهآل سنتی مرد است که به طور عمومی الگوی ستودهشده و
توجیه شده مردانگی در جامعه است.
همسازی با مردانگی هژمونیک؛ این افراد کنشهای خود را در راستای تعریف
ارایهشده از مردانگی هژمونیک در جامعه خود میسنجند و برمبنای آن وارد
ساختار جنسیت شده و این روند را چه از طریق کنش خود یا بازتولید آن با
شیوههای تربیتی و یا اعمال فشار بر کنشگران منحرف تداوم میبخشند.
بازاندیشی منفعلانه؛ این دسته به نقد از الگوی هژمونیک میپردازند. اما
به دلایل متعددی نمیتوانند خود را در مغایرت عملی با آن قرار دهند این
دلایل میتوانند شامل هراس از نابسامانی جنسیتی و یا ترس از طردشدن از
منابع قدرت یا تمسخر باشند.
بازتعریف هویت مردانه؛ این گروه نقش جدیدی برای خود بازتعریف می کنند.
اما به دلیل تخطی از الگوی هژمونیک مورد تمسخر و یا طرد قرار میگیرند.
درصورتی که این بازتعریف قصد تاثیرگذاری بر اطرافیان را هم داشته باشد،
فشارها در راستای سرکوب آن بیشتر خواهد شد.
پس از سخنرانی صدیقه بختیاری، آقای دکتر میرزایی به سخنرانی پرداخت.
وی ابتدا گفت: خیلی خوشحالم که اولین جلسه کارگروه جنسیت با یکی از
شاخههای کمتر شناختهشده شروع شده و خوشحالم که در این جلسه حضور
دارم. ابتدا باید به مسئله مهاجرت اشاره کنم. مهاجرت امروز مسئلهای جدی
برای کشورهای موسوم به کشورهای شمال است. به عنوان مثال مسئله مهاجرات
اعراب به فرانسه که باعث شده در این کشور وزارتخانه مهاجرت تاسیس شود.
همین اتفاق در آلمان برای مهاجران ترک و در آمریکا برای مهاجران مکزیکی
میافتد. در این کشورها دغدغهای پیوسته با مسئله مهاجرت وجود دارد که
باعث میشود کارهای پژوهشی گستردهای درباره این موضوع انجام شود. آنچه
که در زمان کنونی درباره مهاجرت بسیار مهم است، مهاجرت از کشورهای
جنگزده است. همین روند درباره مهاجرت افغانستانیها هم صدق میکند. در
طی قرن بیستم به دلیل جنگهای داخلی و خارجی مدام مهاجرت از افغانستان
اتفاق افتادهاست. مهاجرت در خود دلالتهای فرهنگی دارد.
در ایران بیشترین مهاجرتها، مسئله مهاجرت از روستا به شهر است، چه قبل
از انقلاب و چه بعد از انقلاب. تمام تلاش در برابر این موجهای مهاجرتی
این است که زندگی در روستا تبلیغ شود که مثال آن را در فیلمها هم
میتوان دید، مثلاَ فیلم آقای هالو. بعد از جنگ است که مهاجرت خارجی جدی
میشود، چه کسانی که از ایران به کشورهای دیگر میروند و چه کسانی که از
خارج- عمدتاَ افغانستان- به ایران میآیند.
وی در ادامه از کار بختیاری به خاطر کیفیت و جسارت آن قدردانی کرد و
افزود: زمانی که ما درباره مردانگی حرف میزنیم، ناخودآکاه به مسئله
دیدگاه زنان هم برمیخوریم. یعنی اگر از مردان میپرسیم نظرشان درباره
مردانگی چیست، این سوال به ذهن متبادر میشود که آیا زنان هم همین نظر را
دارند؟ آیا این نگاه را تایید میکنند؟ نکتهای که مهم است به آن توجه
کنیم این است که آیا مهاجران افغانستانی زمانیکه وارد ایران میشوند،
فرصت تحصیل و خودشکوفایی در کار را در اختیار دارند یا خیر. جواب من در
مورد مردان مهاجر افغانستانی خیر است. آنها معمولاَ به کاری مشغول
میشوند که برای آنها شرایط رشد و ترقی و تکامل فکری را فراهم نمیکند.
اما این مسئله درباره زنان و کودکان افغانستانی صادق نیست. من در
مصاحبههایی که برای پروژه پژوهشی خود با زنان افغانستانی داشتم به این
برخوردم که آنها تمایل زیادی به تماشای برنامههای مربوط به روانشناسی
خانواده داشتند. در مورد زنان مهاجر ما در سطح معرفتی و آموزشی شاهد
پیشرفت بیشتری هستیم.
نکته جالب دیگر در این زمینه این است که معمولاَ تصمیم به مهاجرت به
ایران از طرف مرد افغانستانی گرفته میشود. الان شرایط کار در ایران برای
مهاجران دشوارتر شده و مرد ترجیح میدهد که برگردد. اما یک مانع بزرگ
حالا در برابر این تصمیمگیری مرد وجود دارد: زن. چه اتفاقی در فرایند
مهاجرت روی میدهد که زن میتواند اینجا در برابر تصمیم مرد مقاومت کند؟
باید درباره این مسئله پژوهشی انجام شود.
میرزایی سپس به دشواری پژوهش در این حوزهها اشاره کرد و گفت: معمولاَ
پاسخ درستی به سوالها در این حوزهها و بسیاری از حوزههای دیگر داده
نمیشود و اساساَ در این منطقه فرهنگی (ایران هم مانند افغانستان) افراد
به سمت پاسخهای قالبی کشیده میشوند.
این نشست با پرسش و پاسخ به پایان رسید..