با نگاهي به ساخترا سياسي- اجتماعي جامعه ايران در دوران صفويه، كه اكثراً براساس قدرت ايلات قرار داشت، بعد از سقوط آن سلسله ايلات به طور بارزي وارد عرصه سياسي شدند و حكومت نادرشاه انگيزه هاي جاه طلبانه سران ايلات را دو چندان كرد. در واقع قتل نادر سرآغاز دوره ديگري از آشوب و هرج و مرج در ايران بود. كشيشان كارمليت ( كرملي)، يكي از جماعت مسيحي كاتوليك وابسته به كليساي رم كه در دوران صفويان فعاليت گسترده اي داشتند و در سال هيا حكومت نادر آن را تا حدي ادامه دادند، پس از ترور نادر به واسطه شرايط بسيار سخت و خطرناك اوضاع داخلي ايران فعاليت آنان به طور قابل ملاحظه اي كاهش يافت. تنگاناها و مشكلات به حدي بود كه اكثر آنان ناگزير به ترك ايران شدند و در كشورهاي همسايه اقامت كردند؛ مع هذا اخبار ايران را پي مي گرفتند. به هر حال برخي از كشيشان شاهدان عيني رويدادهاي از نززديك بودند. آنها مصائب و مشقت هاي طاقت فرسايي را كه مردم ايران متحمل مي شدند نظاره مي كردند و گهگاهي خود آنان نيز از اين ناملايمت ها بي بهره نبودند. از اين رو تعداد نامه ها و گزارش هاي آنان در اين دوره گرچه در مقايسه با دوران صفوي و افشاري بسيار اندك است. اما از ابعاد سياسي و اجتماعي خيلي مهم و قابل تاملند. در اين دوره چگونگي روند افول تمدن و فرهنگ ايران كه از قبل شروع شده بود به طور بارزي مشخص مي شود. اين مقاله به مطالعه و بررسي وضع مردم در غرب ايران، به خصوص دو ايالت مهم اصفهان و شيراز، از قتل نادرشاه تا استقرار حكومت كريم خان زند مي پردازد و به گزراش هاي كشيشان كارمليت و برخي از هم كيشان آنان از رويداداي داخلي ايران، به خصوص در اصفهان كه به مقامات كليساي رم ارسال كرده اند، تكيه دارد و آن را از دو منظر مورد مدافه و تامل قرار داده است. نخست، برداشت و ديدگاه هاي آنان از اوضاع داخلي و زندگي روزمره مردم به ويژه در اصفهان و دوم مقايسه گزارش ها و نظرات آنان با منابع معتبر آن دوره.