در بخش هایی از جهان، درحدود دوازده هزار سال پیش در اثر متغیرهای مختلف، سیستم معیشتی برخی از گروه ها و جوامع آذوقه جو دستخوش تغییرات بنیادی گردید. چنان رخدادی به پیشگامی جنوب غرب آسیا نشانگر تکوین، تثبیت و توسعه روند رو به رشد یکجانشینی، اهلی سازی، کشت و زرع و … است. ظهور نمای جدید خاستگاه های موارد پیش گفته براساس کاوش ها، پژوهش ها و کشفیات جدیدتر به طور مداوم در حال دست به دست شدن از ناحیه ای به ناحیه دیگر است. چنان یافته هایی به طور متناوب بر تشریحات و تبیینات ارایه شده در راستای «نوسنگی شدن» منطقه تاثیر بسزایی دارد. به همین دلیل متخصصان برپایه یافته های جدیدتر، از یک سو به بررسی و آزمون انگاره های ارایه شده پیش از خود پرداخته و از سوی دیگر براساس شواهد مکشوف درصدد ارایه انگاره های جدیدتر هستند. باستان شناسیِ گروه ها و جوامع پیش از کشت و زرع، مخصوصا به منظور فهم جوامع شکارگر-گردآورنده و تبدیل یا تغییر آنها به جوامع یکجانشینِ کشت و زرع کننده، به میزان زیادی به مردم شناسی و علوم مرتبط وابسته است. وقتی‌که مردم‌شناسان و باستان‌شناسان «پیش از تاریخی» به مباحث و موضوعات تاثیرگذار در واپسین مراحل فراپارینه سنگی یا نخستین مراحل نوسنگی شدن می پردازند، در تلاش اند که آنها را در چارچوب سبکی-روایتی عموما تطوری دسته بندی کنند. در مقیاس جهانی، «نوسنگی شدن» از دیدگاه های مختلف چون: محیطی، جمعیتی، اقتصادی، اجتماعی، رفتارهای ایدئولوژیکی، شناختی، تکنولوژیکی و مقایسات میان فرهنگی در پرتو پژوهش های باستان شناختی و مشاهدات مردم‌نگاری مورد توجه قرار گرفته اند. در این مقاله چنان پژوهش هایی به طور خلاصه در چارچوب مفاهیمی چون تاریخی-فرهنگی، روندگرایی و فراروندگرایی دسته بندی، توضیح و تشریح شده اند.