انسان ها داراي دامنه نامحدودي از نيازها هستند كه بر حسب شرايط زماني، مكاني و سطوح فرهنگي-اجتماعي تنوع مي پذيرد. اين نيازها به مثابه نيرويي برخاسته از ذهنيات و ادراك، انديشه و رفتارهاي افراد را در جهت تغيير وضعيت موجود براي پاسخ به انتظارات تنظيم مي كنند. بنابراين، نيازها در سلسله مراتب خود انتضارات خاصي را به وجود مي آورند كه جامعه بايد به آنها پاسخ دهد. نحوه پاسخگويي به نيازها در طول تاريخ و در جوامع مختلف يكسان نبوده و از شيوه هاي سنتي و غير رسمي در قالب امور خيريه اي به شيوه هاي رسمي و سازماني تبديل شده است. در فرايند تحول حمايت هاي اجتماعي، سازمان تامين اجتماعي در ساختار رسمي مسئوليت ارائه خدمات را در جهت رفع نيازها عهده دار شده است. در ايران نيز سازمان تامين اجتماعي جايگاه خاصي را به خود اختصاص داده و به ويژه در مورد كاركنان خود نه فقط به عنوان بيمه گر بلكه كارفرما ايفاي نقش مي كند. بر همين اساس، در اين نوشتار ضمن ارائه تعاريف و طبقه بندي متفاوت از نيازها با نقد رويكرها ي سنتي و كليشه اي به فرهنگ، بر جنبه هاي مادي فرهنگ و ضرورت پاسخ به آنها جهت نيل به اهداف فرهنگي والاتر تاكيد شده است. در اين مقاله كه با استفاده به يافته هاي پژوهشي تنظيم شده، تلاش شده تا پيوند ميان مباحث نظري و تجربي در ميان بخشي از اعضا- بازماندگان كاركنان سازمان تامين اجتماعي- برقرار شود. اين مطالعه با روش كمي و كيفي اطلاعات مورد نياز را گرآوري و سپس مورد توصيف و تحليل قرار داده است. نتايج به دست آمده نشان مي دهد كه در ميان خانوادها ي بازماندگان سازمان تامين اجتماعي نيازها و انتظارات معيشتي و بهبود رفاه زندگي از اولويت برخوردار بوده و نيازهاي غير مادي در صورت رفع آنها معنادار شوند. بديهي است توجه به نيازهاي فرهنگي صرفا با رويكرد فرهنگ معنوي در مراتب و اولويت هاي ثانويه، پاسخگوي انتظارات افراد نبوده و مي تواند زمينه را براي بروز مسائل و مشكلات اجتماعي متعدد فراهم سازد.