امروزه گياه­ خواری و خام­ گياه­ خواری در زمرة مهمترين تحوّلات اجتماعی-فرهنگی جوامع معاصر قلمداد می­شوند. تأمل در اين تحوّل یا جنبش گويای آن است که خام­ گياه ­خواری صرفاً يک سبک زندگی يا الگوی رفتار تغذيه­ ای ساده نيست، بلکه در حال بدل شدن و عمل کردن به مثابه يک فرهنگ است. يعنی اگر فرهنگ را شيوه­ هايي برای انديشيدن و سبک­ هايي برای زيستن تلقی کنيم، خام­ گياه­ خواری در واقع سبک­هايي برای انديشيدن، طريقتی برای جستجوی معنی، منظوم ه­ای از فعاليت­ها برای معنی­ بخشی و روشی برای زيستن ارائه می­دهد که به نظر می­رسد با يک سبک زندگی سالم ارتباطی تنگاتنگ دارد. با توجه به رواج گياه­ خواری در جامعة ايران، به ويژه در سال­های اخير، اين مقاله در پی پرداختن به اين موضوع در چارچوب پيشينه و ادبيات حوزة مردم­شناسی و جامعه­ شناسی غذا و تغذيه است. از اين رو، اين مقاله با الهام از برخی مفاهيم نظرية انتقادی و با اتخاذ رويکرد روش­ شناختی کيفی، دعاوی اقامه شده، روايت­های بيان شده و تجارب زيسته و درک شدة خام­ گياه­ خواران عضو “انجمن تغذية طبيعی” را مورد کندوکاو قرار داده است. نتايج اين مطالعه مؤيد آن است که اکثر خام­ گياه­ خواران مورد مطالعه، خام­ گياه­ خواری را به مثابه نوعی فرهنگ رهايي­ بخش، يعنی رهايي از هژمونی صنعت فرهنگِ مرتبط با گوشت، بيگانگی و نيز شئ­وارگی منبعث از آن تلقی می­کنند. در واقع، به باور مشارکت­ کنندگان اين مطالعة کيفی، خام­­ گياه­ خواری برای مديريت صنعت فرهنگِ مرتبط با گوشت و مقاومت در برابر کلية فعاليت­ هاي اقامه دعوی که برای تغيير ماهيّت واقعی و طبيعی مواد غذايي صورت می­گيرد، ضروری است.