در اين مقاله، ضمن تاكيد بر لزوم تصحيح يا دست كم بازنگري در مفهوم پردازي هاي متنوعي كه از واژه خرافات در ادبيات مسلمانان به عمل آمده و بررسي دلالت هاي مختلف اين واژه از صدر اسلام تا دوران مدرن، شبكه واژگاني كه واژه خرافات در ارتباط و تناسب با آنها در ذهن و زبان نخبگان مسلمان پرورش و فربهي يافته، بازكاوي و نشان داده شده كه تقريبا تمامي واژگان اين شبكه، محتوايي تخفيف آميز دارند و از نگرش خرده گيرانه و انتقادي نخبگان/ خواص به ذهنيت و باورها و رفتارهاي عوام حكايت مي كنند. در اين راستا، شواهد متعددي مطرح شده كه نشان مي دهد، اين نگرش انتقادي از صدر اسلام در ميان برخي متفكران مسلمان وجود داشته و صرفا مبتني بر آموزه هاي مدرن غرب نبوده است. سرانجام همگام با بازنگري روش شناختي كه در دهه هاي اخير در علوم اجتماعي صورت گرفته، پيشنهاد شده است كه به جاي استفاده از واژه مبهم و وسيع خرافات، از واژه هاي به نسبت دقيق تر و روشن تري كه دلالت محدودتري دارند همچون دين عاميانه، حكمت عاميانه و … در پژوهش هاي جديد انسانشناسانه و تاريخ اجتماعي اسلام استفاده شود.