ادبيات جزئي از دانش فرهنگي و داراي كاركرد ارتباطي است،‏ پس مي‏تواند شامل نقد فرهنگ ارتباطي شود و شناخت ره يافت انسان‏شناسي ارتباطي در نقد ادبي يكي از اهداف انسان‏شناسي از دو دهه قبل تا كنون را تشكيل مي‏دهد كه ره يافت‏هاي مطرح از دهه 1960 تا حال شامل آن مي‏شود. از اين جمله مي توان به تاريخ ذهنيت، تاريخ فرهنگي و شبكه مفهومي و تمدن‏شناسي و… اشاره كرد. اما مهم ترين ره يافت در اين زمينه آن بوده است كه انسان‏شناسي ادبيات، با انسان‏شناسي تاريخي پيوند علت اين موضوع نيز روشن است، فرهنگ از جمله پديده هاي انساني است که خورده است. ريشه در تاريخ دارد و ادبيات به عنوان يکي از دانش هاي مهم تاريخي است که بخش داراي اهميتي از هويت فرهنگي يک ملت يا قوميت را تشکيل مي دهد. به همين دليل انسان شناسي ادبيات براي شناخت فرهنگ، به شناخت فرايندهاي درون فرهنگي و بين فرهنگي و ميان فرهنگي ، بر اساس ادبيات يک قوم يا ملت مي پردازد و از اين طريق به شناخت چگونگي تشکل فرهنگي و فرايند توليد و مبادله معنا در يک فرهنگ پي مي برد. لذا مي توان گفت که فرهنگ، ارتباطات و ادبيات سه ضلع مثلثي را مي سازند که عملاً هويت فرهنگي يک قوم يا ملت را مي سازد. تشريح و توضيح اين ره يافت ها براي مطالعات انسان شناسي ادبيات هدف اصلي اين مقاله بوده است.

کليدواژگان: ادبيات، انسان شناسي ادبيات، فرهنگ و ارتباطات، متن، ميان ذهنيت، ميان متنيت، ميان فرهنگي.