ادبيات شفاهي، به عنوان گونه اي وسيع و و ژرف از ادبيات، بعد فرهنگي بسيار غني و قابل توجهي دارد. مقاله حاضر محور زماني يا تاريخي ادبيات شفاهي را بررسي مي كند. مسئله محوري اين پژوهش اين است كه آيا ادبيات شفاهي يك اجتماع مي تواند بازنمودي از تاريخ خالقان آن باشد؟ بدين منظور، يكي از نمونه هاي ادبيات شفاهي تركي به نام داستان اوغوز خاقان انتخاب گرديد تا بتوان با بررسي آن وجوه تاريخي را ملاحظه كرد. اين داستان يكي از نمونه هاي غني ادبيات شفاهي تركي است كه پس از قرن ها زيست شفاهي در فرهنگ تركي سرانجام در قرن 13 ميلادي مكتوب شده است. روش مقاله حاضر در بررسي داستان و نيز تاريخ خالقان آن، روش اسنادي ـكتابخانه اي است. يافته هاي پژوهش نشان مي دهند كه، در سطحي كلي، ادبيات شفاهي به شيوه خاص خود (يعني با تكيه بر اصول هنري) اشارت هايي به تاريخ خالقان خود دارد. داستان اوغوز خاقان روايت گر بخش هايي از تاريخ هون هاست. هون ها به عنوان اقوام كوچ رو كه بنا به ضرورت هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، فاقد سنت هاي مكتوب تاريخ نگاري بوده اند، سعي كرده اند تا تاريخ قومي خود را در چارچوب هنرهاي مردمي، به ويژه ادبيات شفاهي به زبان ادبي و هنري ثبت كنند. از اين رو ما شاهد نوع جديدي از تاريخ نگاري هستيم، نوعي كه به جاي برگزيدن شكل معمول ثبت وقايع، شكل ادبي و هنري را انتخاب كرده است.

کليدواژگان: ادبيات شفاهي،تاريخ،هون ها،تاريخ شفاهي،داستان اوغوز خاقان،ترك ها،اويغور