◀️ این مقاله با رویکردی میانرشتهای، نقش مادربزرگها و زنان سالخورده را در جوامع پارینهسنگی بررسی میکند و آن را در چارچوب نظریه تاریخ(چهی) زندگی (Life History Theory) تحلیل مینماید. نویسنده استدلال میکند که حضور و نقش حمایتی زنان سالمند در این جوامع، نهتنها از منظر زیستشناسی تطوری بلکه در سازمان اجتماعی و بقا، اهمیت اساسی داشته است.
◀️ نظریه تاریخ(چهی) زندگی به مطالعه الگوهای رشد، تولیدمثل و بقا در گونهها میپردازد و تلاش میکند توضیح دهد چرا برخی ویژگیهای رفتاری یا زیستی در طول فرگشت تثبیت شدهاند. در گونه انسان، یکی از این ویژگیهای منحصربهفرد، طول عمر پس از پایان باروری در زنان است؛ پدیدهای که در نظریه «فرضیه مادربزرگ (Grandmother) بهعنوان یک سازگاری تطوری توضیح داده میشود. فرضیه مادربزرگ میگوید طولانی شدن عمر زنان پس از یائسگی، یک مزیت بقا برای گروه به همراه داشته است؛ زیرا مادربزرگها میتوانستهاند با کمک در نگهداری و تغذیه نوهها، فرصت بیشتری برای دخترانشان فراهم کنند تا خود فرزندان بیشتری بیاورند. این امر، نرخ رشد جمعیت را افزایش داده و فشار انتخاب طبیعی را به سود زنانی با عمر طولانیتر تغییر داده است.
◀️ کندی با ارجاع به دادههای انسانشناسی زیستی، فسیلشناسی و مدلهای جمعیتی، نشان میدهد افزایش نسبی جمعیت زنان مسنتر به احتمال از دوره پارینهسنگی میانه آغاز شده است. یافتههای اسکلتی از نئاندرتالها و انسانهای مدرن اولیه حاکی از آن است که برخی زنان به سنین بالای ۴۰ یا ۵۰ سال میرسیدند. با وجود محدودیتهای دادهها (بهویژه در برآورد سن از بقایای فسیلی)، این الگو نشان میدهد که بقا تا سنین بالاتر میتوانسته به یک عامل اجتماعی-فرهنگی مهم بدل شود.
◀️ حضور مادربزرگها، ساختار خانوادگی و اجتماعی را دگرگون کرد. در گروههای شکارگر-گردآورنده، زنان سالخورده میتوانستند:
1) در گردآوری غذا (بهویژه منابع گیاهی پایدار) نقش داشته باشند.
2) مراقبت از کودکان را بر عهده بگیرند و در نتیجه مادران را برای فعالیتهای اقتصادی یا زایمانهای بعدی آزاد کنند.
3) بهعنوان مخزن دانش زیستمحیطی و مهارتهای بقا عمل کنند.
4) در ایجاد پیوندهای اجتماعی بین نسلها مؤثر باشند.
◀️ نویسنده با استفاده از مدلهای ساده جمعیتشناختی، تأثیر فرضی حضور یا عدم حضور مادربزرگها را بر نرخ رشد جمعیت و بقا شبیهسازی میکند. نتایج نشان میدهد حتی مشارکت نسبی اندک زنان مسن در تأمین غذا میتواند تفاوت معناداری در بقا و تولیدمثل کل گروه ایجاد کند. مقاله اذعان میکند فرضیه مادربزرگ همه جوانب طول عمر انسانی را توضیح نمیدهد و باید در کنار دیگر فرضیات (مانند فرضیه «انتخاب خویشاوندی» یا فشارهای فرهنگی) دیده شود. همچنین، دادههای فسیلی برای جمعبندی قطعی کافی نیستند و نیاز به شواهد بینرشتهای بیشتری وجود دارد.
◀️ نتیجهگیری: نقش مادربزرگها در جوامع پارینهسنگی به احتمال فراتر از کمکهای اقتصادی بوده است؛ آنان نقشی محوری در پایداری گروه، انتقال دانش و انسجام اجتماعی داشتهاند. از دیدگاه تطوری، این نقش میتواند توضیح دهد چرا انسانها –برخلاف بیشتر پستانداران– عمر طولانی پس از پایان باروری دارند. نویسنده پیشنهاد میکند مطالعات آینده باید ترکیبی از دادههای زیستی، باستانشناختی و مردمنگاری را برای درک بهتر این پدیده به کار گیرد.
📝نویسنده: G.E. Kennedy
✏️ ترجمه و تلخیص: نشاط متقی
ادامه این مهم را در متن اصلی به آدرس زیر مطالعه کنید:
https://doi.org/10.1111/1467-9655.00163
برای مشاهده بیشتر متن های تخصصی (انگلیسی و فارسی)، خلاصه تخصصی آنها صفحات ما را در فضای مجازی دنبال کنید.
کانال اول:
https://t.me/AASI_ASI
کانال دوم:
https://t.me/AnthropologicalArchaeology