نشست نقد و بررسی کتاب «ارزیابی کیفیت در آموزش عالی (از اندیشه تا عمل)» تالیف دکتر عباس بازگان با همت پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی که نهمین نشست از مجموعه نشستهای «فرهنگ و دانشگاه» بود روز دوشنبه 13 آبان ماه با همکاری موسسه خانه کتاب، سرای اهل قلم، گروه فرهنگ و جامعه انجمن جامعه شناسی ایران و انجمن انسان شناسی ایران در سالن سرای کتاب خانه کتاب با حضور دکتر عباس بازرگان، مقصود فراستخواه، محمد دادرس و رضا ماحوزی برگزار شد.
به گزارش ایکنا؛ به نقل از روابط عمومی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری:
ماحوزی ضمن تشریح جایگاه کتاب ارزیابی کیفیت در آموزش عالی در مجموعه صاحبنظران آموزش عالی ایران که توسط پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی منتشر شده است بیان کرد: بازرگان در این کتاب تجربه علمی و عملی خود را در بازه زمانی بیست سال در حوزههای پرشکی، آموزش عالی و دانش تخصصی ارزیابی کیفیت، که محصول تجربه زیسته در سه قاره آسیا، اروپا و آمریکا است، به رشته تحریر درآوردهاند و لذا در این جلسه میخواهیم این تجربه را بازخوانی کنیم و دربارة آن بحث کنیم.
در ادامه بازرگان با اشاره به تجارب خود در زمان تحصیل و بعد از آن گفت: از سال ۱۳۵۱ یعنی حدود ۴۷ سال است که یکی از اصلیترین دغدغههای ذهنیام کیفیت در آموزش عالی است. بعد از دوران تحصیل و حضورم در سازمان ملل که به ایران برگشتم اولین پرسشم این بود که چگونه میتوان بحث کیفیت را در آموزش عالی ایران داشته باشیم.
وی در ادامه با اشاره به اینکه در آن زمان دوره سنجش آموزش را در دانشگاه تهران راهاندازی کرده است بیان داشت در سال ۸۶ به دنبال همین برنامهها، نهادسازی برای سنجش کیفیت را پیگیری کردم.
بازرگان یادآور شد: تقریبا ۳۰ سال است که تعداد دانشجو در سراسر جهان به نحو قابل محسوسی افزایش یافته است. در ایران هم اتفاقی مشابه همین اما در سطح وسیعتری افتاده است و تعداد دانشجویان در بازه ۴۰ سال تقریباً ۲۰ برابر شده است. به این معنا از نظر کمی گسترش خارقالعادهای داشتهایم اما وضع ما از نظر کیفیت چگونه است؟ برای پاسخ به این پرسش باید بدانیم کیفیت به چه معنی است؟
وی در ادامه با بیان اینکه تعریف کیفیت ساده نیست و مانند تعریف زیبایی است گفت: تعریف رایجی که از کیفیت وجود دارد، این است که مصرفکننده از محصول شما رضایت داشته باشد. اما پرسش این است که در آموزش عالی مصرف کننده کیست؟
وی در ادامه با اشاره به اینکه از سال ۱۹۸۰ تعریف کیفیت آموزش عالی متفاوت شده است گفت: امروزه در سطح جهان استانداردهای کلی برای آموزش عالی تعریف نشده است و در هر منطقهای متفاوت است.
بازرگان به طرح وزارت بهداشت در دهه ۱۳۷۵ درباره ارزیابی درونی کیفیت اشاره کرد و گفت: در آنجا جواب بسیار خوبی گرفته شد و مورد استقبال قرار گرفت که نهایتاً دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۵ مرکز ارزیابی کیفیت دانشگاه تهران را تأسیس کرد.
استاد دانشگاه تهران افزود: در مدت این چندین سال کارهایی که انجام دادهام در این کتاب جمعآوری شده و بخشی از تجربهای که بیان کردهام است. در این کتاب چارچوب کیفیت ارزیابی را مشخص کردهام.
در ادامه این نشست، محمد دادرس، عضو هیئت علمی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تهران ضمن معرفی کتاب بازرگان، با اشاره به اینکه کتاب در پنج فصل طراحی شده است به تشریح فصول کتاب پرداخت و گفت: در فصل نخست ارزیابی به عنوان بخشی از نظام توسعه آموزش عالی مطرح شده است و نقش ارزیابی را در این توسعه با پرسشهایی مانند مقصد دانشگاه کجاست؟ مطرح کرده است. پرسش دوم درباره سیاستها و خط مشیهایی برای رسیدن به آن هدف است. در نهایت اینکه محصول دانشگاه چیست؟ اما چون ارزیابی جدی گرفته نشده است ما امروزه باید به این پرسشها پاسخ بدهیم.
وی افزود: در فصل دوم چگونه به آموزش عالی نگاه کنیم و نشانهها و معیارهای آموزش عالی مطرح شدهاند. فصل سوم نشان دهنده توجه مؤلف به مقوله دانشجوسازی است. فصل چهارم کتاب به الگوی اعتبار سنجی اشاره شده است و در آنجا الگوی اعتبار سنجی را معرفی میکند که مبنای ارزیابی و ارزشیابی درونی در ایران است.
دادرس ادامه داد: با مطالعه کتاب متوجه میشویم که ایده و اندیشه گفتمان ارزیابی آموزش عالی را بازرگان مطرح کرده و آن را فقط در مقام نظریه ندیده است بلکه در حوزه عمل هم بر سر اجرای آن پافشاری کرده و لحظهای پا پس نکشیده است.
وی بیان کرد: بازرگان با اصرار بر اجرایی شدن اندیشهاش باعث تداوم آن شد به نحوی که ما امروزه شاهدیم ساختارهایی در کشور برای ارزشیابی آموزش عالی طراحی شده و همایشهایی نیز به صورت مداوم برگزار میشود و بخشی از ادامه کار همین همایشهاست.
عضو هیئت علمی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تهران تاکید کرد: چطور میشود یک اندیشه را علیرغم مقاومت سیستم اداری و مخالفت دانشگاهیان پیش برد؟ اگر پیگیری مداوم و مستمر بازرگان نبود ما اندیشه ارزیابی کیفی نظام آموزش عالی را نداشتیم. با این ساختار ما باید به آسیبشناسی این نکته هم بپردازیم که سیستم اداری ما به اندیشههای نو چگونه پاسخ میدهد و چقدر از آن حمایت میکند.
مقصود فراستخواه دیگر سخنران این نشست با اشاره به عنوان کتاب گفت: این عنوان هم طرح یک کتاب و هم طرح یک زندگی است. این عنوان طرح زندگی استاد بازرگان است. چرا که اساساً برای بازرگان کیفیت هم موضوع است و هم زندگی است.
فراستخواه با تشریح دوران جوانی بازرگان گفت: بازرگان جوان آن زمان وارد حیات حرفهای شد و در سطح جهانی تحصیلات آموزش عالی را دنبال کرد و اولین جایی که خودش را نشان داد، دانشگاه بوعلی سینا همدان است که مقرر بود با یک الگوی متفاوتی از دانشگاهها تاسیس شود. بازرگان در آن زمان یکی از کنشگران اصلی آن است.
وی یادآور شد: در تابستان ۱۳۵۳ با استفاده از تجارب افرادی مانند تیلور و … الگویی را برای ارزیابی ارائه کردند. در نتیجه این طرح زندگی بازرگان را باید مقداری عقبتر ببریم. در سال ۱۳۵۵ ما دوره فوق لیسانس ارزیابی کیفیت در کشور داریم که نتیجه ذهن توانای بازرگان است. باید در اینجا این شعر مولانا را که
ای برادر تو همه اندیشهای مابقی تو استخوان و ریشهای ، گر بود اندیشهات گل گلشنی ور بود خاری تو هیمه گلخنی را بیان کنم و بگویم که تنها چیزی که باید به بازرگان تقدیم کرد گل است؛ ( فراستخواه در این قسمت از برنامه چند شاخه گل رز را به استاد بازرگان تقدیم کرد).
فراستخواه در ادامه با بیان اینکه بازرگان کنشگری دانشگاهی بود که به فرد سازمانی تقلیل نیافت، گفت: بازرگان بعد از انقلاب در سازمان ملل در آفریقا مسئول اشتغال بود و بر اساس کیفیت و ارزیابی وارد این مسائل شد. بازرگان در تمام این دوران و حتی در زمانه فعلی تفنن نکرد و نمیکند، بلکه به دنبال کیفیت و ارزیابی است که این امر هم نیازمند کنش و فعالیت است.
وی یادآور شد: بازرگان در سال ۱۳۶۹ به ایران بازگشت و آن دورانی است که مصادف با شکلگیری یک نوع عقلانیت در سطح جامعه است و ایشان از این شرایط خردورزی استفاده کرد و با افرادی ارتباط برقرار کرد که در این کتاب هم اشارههایی شده است.
فراستخواه افزود: بازرگان از اول دهه هفتاد یک خیز مجدد برداشت و مسئله ارزیابی را یک گام جلوتر برد. وی چون یک کنشگر دانشگاهی است دانشگاه را مسئلهمند کرد و برای آن سوژه ارائه داد و پاسخگویی کرد و همچنان گفتمانسازی میکند. من شهادت میدهم گفتمان مدرن ارزیابی آموزش عالی را بازرگان درانداخته و این کتاب شمه کوچکی از عباس بازرگان است.
استاد مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی تاکید کرد: عباس بازرگان هم تولید محتوی و هم تولید فعالیت میکند. در عین حال رابطه و شبکه هم ایجاد میکند، نهاد هم میسازد. امروز باید استادان دانشگاه تهران اینجا ازدحام میکردند تا طرح زندگی استاد بازرگان را مشاهده میکردند.
وی در ادامه افزود: اما بازرگان چرا از آموزش پزشکی شروع کرده است؟ برای اینکه در پشت آموزش پزشکی، حرفه است و ورود به این حوزه آگاهانه است.
فراستخواه در ادامه به بخشهایی از کتاب اشاره کرد و گفت: در فصل یک این کتاب مؤلف میخواهد بگوید که ارزشیابی آموزشی چرخ پنجم ماشین نیست، هرچند الان در ایران چرخ پنجم است و برای همین است که این وضعیت را داریم. بازرگان به خاطر نگاه سیستمی که دارد، ارزیابی را هم از این زاویه میبیند و همیشه به دنبال این است که نتیجه چیست.
وی افزود: در فصل دوم سیستم نشانگرهای آموزشی طرح شده است، اما چرا مؤلف به نشانگرها توجه کرده است؟ برای اینکه هر فعالیتی باید معیاری داشته باشد و این انتخاب بسیار هوشمندانه است. در فصل سوم نگاهی به دانشجویان که اولین ذینفعان بحث کیفیت آموزشی هستند کرده است. بازرگان در فصل چهارم نگاهی محلی و هم نگاهی جهانی دارد، میداند که در سطح جهانی تجاربی هست که باید در سطح بومی از آنها استفاده کنیم و نباید به نام بومیسازی تجارب جهانی را نادیده گرفت.
فراستخواه در ادامه با اشاره به اینکه رتبهبندی مسبوق به اعتبارسنجی است، گفت: بدون اعتبارسنجی به سمت رتبهبندی رفتن اشتباه است، متأسفانه الان در ساختار اداری و دانشگاهی هم این مسئله را میبینیم.
وی یادآور شد: پرسش این است که مدل حاکم بر ارزیابی در این کتاب مدل مدیریتی است، هرچند این مدل بسیار موثر است، اما تصور میکنم ارزیابی به یک دست نامرئی نیاز دارد. یعنی به یک مدل اجتماعی از ارزیابی نیازمندیم و نباید فقط به مدل مدیریتی اکتفا کنیم. چرا که ارزیابی یک پرس و جوی اجتماعی است. در ایران خیلی فرمها و دفاتر ارزیابی داریم، اما چون در مدل مدیریتی محصور شدهاند و به یک مدل اجتماعی تبدیل نشدهاند، همچنان احساس میکنیم که آموزش عالی کیفیت ندارد.
فراستخواه در ادامه بیان کرد: شرایط امکان برای فعالیت موثر ارزیابی چیست؟ یکی انتخاب اجتماعی است که در جامعه ما وجود ندارد. در جامعه ما عقلانیت اجتماعی نهادینه نشده است و چون کیفیت نتیجه عقلانیت است، پس کیفیت هم وجود ندارد. نمونه آن هم دانشگاههایی است که فقط میخواهند خودشان را سرپا نگه دارند.
فراستخواه با بیان اینکه شاخص شفافیت در ایران ۲/۸ از ۱۰ است، اظه کرد: در رتبهبندیهای جهانی خیلی پایین هستیم. در جامعهای که شفافیت وجود ندارد، کیفیت هم وجود ندارد. همچنین جامعه توانایی قضاوت ندارد. بنابراین شرایط امکان برای ارزیابی هم وجود ندارد. چگونه میشود فعالیت، کنش و….همه این موارد باشد اما به نتیجه نرسید؟ آیا ما در محله کوران آیینهداری میکنیم؟
فراستخواه با بیان اینکه کیفیت بالانس قدرت است، ادامه داد: کیفیت زمانی حاصل میآید که تمامی ذینفعان قدرت داشته باشند.
وی در پایان یادآور شد: ما فشار هنجاری هم برای کیفیت نداریم و یک علت این است که اجتماعپذیریشدن بینالمللی نداریم. یعنی دانشگاه باید از طریق ارتباطی که با جهان خارج دارد، اجتماعی شود. ما الان یک نوع انزوا از اجتماع جهانی پیدا کردهایم، درصورتی که قبلاً اینگونه نبوده است.