class=

گروه جنسیت

سپیده ثقفیان

۲۹ آذر ۱۳۹۴

بررسی پدیده کودک‌همسری 

با نمایش فیلم عروسک‌ها نمی‌دانند

نشست «بررسی پدیده کودک‌همسری با نمایش فیلم عروسک‌ها نمی‌دانند» روز چهارشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۴ در سالن اجتماعات انجمن انسان‌شناسی ایران برگزار شد. در این نشست آقای دکتر مهرداد عربستانی، آقای حمیدرضا واشقانی فراهانی و خانم نوا رضوانی حضور داشتند. ابتدا فیلم عروسک‌ها نمی‌دانند به کارگردانی نوا رضوانی و تهیه کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی نمایش داده شد. پس از آن حمیدرضا واشقانی فراهانی، فعال حقوق کودک به سخن‌رانی   پرداخت

وی در ابتدای سخنان خود گفت: باید در انتخاب واژه برای این پدیده دقت کنیم. نفس ازدواج در کودکی زودهنگام است. اگر از کلمه ازدواج زودهنگام استفاده کنیم گویی اگر ازدواج در سال‌های آخر کودکی (مثلاَ ۱۷ یا ۱۸ سال) اتفاق بیفتد ایرادی ندارد و سنین خیلی پایین است که برای ازدواج مناسب نیست. به خصوص توجه به این نکته در کشور ما که به حقوق زنان به اندازه کافی توجه نمی‌شود اهمیت ویژه دارد، چرا که افراد در این فضا یاد نمی‌گیرند که به حقوق هم‌دیگر احترام بگذارند، از حقوق خودشان دفاع کنند و به دیگران هم برای دفاع از حقوقشان کمک کنند. متاسفانه نگاه عموم جامعه به مسئله حقوق کودکان در ایران، یک نگاه فانتزی است. کودکان به دلیل این که چهره‌های معصوم و دوست‌داشتنی دارند، مهم نیستند. بلکه به این دلیل مهم هستند که انسان‌اند. در حال رشد هستند، شخصیت، هویت و حیثیت انسانی دارند و از این جهت است که باید مورد حمایت ما قرار بگیرند. مواجهه عاطفی با کودکان و صرف تاثیرگذاری عاطفی در این حوزه راه‌گشا و درست نیست. باید از این زاویه وارد شد که بچه‌ها نیاز به حمایت ما در راستای رعایت حقوقشان دارند. چون در برابر محیط و اتفاقات آسیب‌پذیر‌تر از بزرگ‌سالان هستند. اگر این نگاه را در مواجهه با مسائل کودکان نداشته باشیم به یک نگاه کلیشه‌ای خواهیم رسید: مادر، پدر یا نامادری، ناپدری که حقوق فرزندش را زیر پا می گذارد. اگر کمی از این موضوع فاصله بگیریم و کلی‌تر نگاه کنیم متوجه می‌شویم این پدر و مادرها خود قربانی یک ساختار اجتماعی هستند که تنش و خشم خود را به سمت کسی که از خودشان پایین‌تر هستند (یعنی کودکان) هدایت می‌کنند. در خیلی از پرونده‌های کودک‌آزاری ما با والدینی مواجهیم که از حل مشکلات خود ناتوان هستند و تنش‌های خود را به سمت ضعیف‌ترها یعنی کودکانشان روان می‌کنند. به همین دلیل است که کودکان که در پایین سلسله‌مراتب قدرت اجتماعی قرار می گیرند قربانی هستند. 

وی در ادامه گفت: سهم ستم‌گرانه آن پدر و مادری که کودک خود را مجبور به ازدواج می‌کند سر جای خود باقی است اما نیاز است که آن والدین هم درک شوند. یعنی به این مسئله فکر کنیم که این آدم‌ها در چه موقعیتی قرار دارند و بنا به آن موقعیت چه رفتاری از خود نشان می‌دهند. با این کار سوال این خواهد بود که چه کنیم که این والدین در این موقعیت‌ها قرار نگیرند و اگر قرار گرفتند این رفتار را از خودشان نشان ندهند. 

واشقانی فراهانی سپس به آمارهای مربوط به این پدیده اشاره کرد و گفت: ۴۳۹۸۱۹ دختر ۱۴ساله و کم‌تر از سال ۸۳ تا کنون ازدواج کرده‌اند. ۳۱۹۲۰۰۰ دختر در رده سنی ۱۵-۱۹ سال ازدواج کرده‌اند. ۲۵۰۰۰۰۰ نفر از این تعداد به طور تقریبی ۱۵-۱۸ سال بوده‌اند. حدفاصل سال ۶۵ تا سال ۸۳ ۱۳۲۹۵۰۰۰ دختر متولد شده‌اند و از این تعداد نزدیک به ۲۲ درصد قبل از این‌که به هیجده سالگی برسند ازدواج کرده‌اند. در نظر داشته باشید همه جمعیت ایران تهران نیست و حتی حاشیه‌های تهران هم معمولاَ به چشم ما دیده نمی‌شوند. نکته دیگر درباره این آمارها این است که کودکان بی‌شناسنامه در این آمارها لحاظ نشده‌اند. در سال ۹۳، ۴۰۴۰۰ دختر کم‌تر از ۱۵ سال ازدواج کرده‌اند که از این تعداد ۳۳۷۰۰ نفرشان دخترانی بوده اند که با مردهای بالای ۲۰ سال ازدواج کرده‌اند. این فاصله سنی بر میزان خشونتی که در فضای خانه تجربه می‌شود تاثیر می‌گذارد. معمولاَ هر چه فاصله سنی بیشتر باشد، سلطه، قدرت و خشونتی که بر زن اعمال می‌شود بیشتر است. 

وی به این نکته اشاره کرد که زمانی که درباره کودک‌همسری صحبت می‌کنیم، درباره خانواده هم حرف می‌زنیم. فراهانی گفت: باید به نقش زنان در خانواده به عنوان کسانی که در فضای خانواده تولید و ارائه خدمات دارند اما دست‌مزدی دریافت نمی‌کنند توجه کنیم. علاوه بر این بنا بر قانون و عرف زنان در خانواده باید بی‌دریغ خدمات جنسی خود را در اختیار همسر قرار دهند. به این مسئله توجه کنید که زمانی که زن در خانواده در سنین کودکی قرار داشته باشد چه فشار مضاعفی را متحمل می‌شود. دخترانی که در سنین کودکی ازدواج می‌کنند هنوز از نظر بیولوژکی آماده نیستند و زمانی که بچه‌دار می‌شوند سلامتی خود را ازدست می‌دهند. به عنوان مثال کلسیمی که هنوز باید صرف استخوان‌سازی در بدن خود دختر شود صرف شیر دادن به فرزند او می‌شود. فرزندانی که زاده کودک‌همسری هستند هم آسیب می‌بینند چرا که مادرانشان به واسطه سن کم خود آمادگی اجرای نقش مادری را ندارند. 

وی در انتهای بحث خود به فقر به عنوان ریشه اصلی این پدیده اشاره کرد و گفت: ما ممکن است فکر کنیم ریشه این مسئله، فرهنگی است. اما دلیل اقتصادی آن هم بسیار مهم و پررنگ است. به خصوص با توجه به نقش اقتصادی زن در خانواده که بدون دریافت اجرت است، این مسئله بهتر درک خواهد شد. یکی از سیاست‌های اقتصادی کشور پیوستن به سازمان تجارت جهانی است. تعدیل ساختاری، خصوصی‌سازی و افزایش جمعیت همه در راستای این مسئله است. مزیت نسبی کشور ما در بازار جهانی، نیروی کار ارزان‌قیمت است. تولید این نیروی کار ارزان‌قیمت بسته به افزایش جمعیت است. هر چه متقاضیان نیروی کار بیش‌تر باشند، رقابت برای شغل‌های مختلف بیشتر خواهد شد و نتیجه آن این است که دستمزدها کاهش خواهد یافت. از طرف دیگر این نیروی کار نیاز به خانه‌ای برای دریافت خدمات بدون قیمت خواهد داشت که با احیای نیروی کار ادامه کار را ممکن کند. این دلیل تبلیغ ازدواج است. دلیل نبود اقدام جدی علیه کودک‌همسری هم این نیاز اقتصادی به ازدواج و به طور خاص کودک‌همسری برای تولید نیروی کار ارزان و خدمات بدون مزد در خانواده است. نزدیک صد سال پیش صادق هدایت کودک‌همسری را به عنوان امری مذموم در داستان محلل مطرح کرده‌است. متاسفانه در جامعه ما در این دوران سیاست‌های اقتصادی است که تعیین‌کننده است و به جز کورسوهایی مثل این نشست و فیلمی که دیدیم اتفاق دیگری برای فهم و به چالش‌کشیدن این پدیده دیده نمی‌شود. 

دکتر عربستانی سخنران بعدی این نشست بود که به مبانی انسان‌شناسانه این موضوع و اقتضائات روشی و مداخله‌گرانه درباره این موضوع پرداخت. وی گفت: همان‌طور که می‌دانیم لوی استراوس که پاپ انسان‌شناسی است معتقد بود که قانون منع زنای با محارم و به طور خاص منع زنای با مادر چیزی است که جامعه انسانی را شکل می‌دهد. این‌جاست که گروه‌های انسانی شکل می‌گیرند و مجبور می‌شوند با گروه‌های انسانی دیگر برای ازدواج رابطه برقرار کنند. این به تبادل زنان منتهی می‌شود. در ساده‌ترین اشکال جامعه، زن مانند پول بین دو قبیله، دو بخش جامعه، دو گروه مبادله می‌شود. به این ترتیب زنان هم‌چون ابزار یا میانجی در بطن جامعه در زمان شکل‌گیری آن تثبیت می‌شوند. مسئله دیگر مسئله پدرسری و پدرسالاری است. بعضی معتقد هستند که مادرسری در دوره‌ای از تاریخ وجود داشته و در دوره‌های زنان قدرت داشته‌اند. واقعیت این است که هیچ بررسی علمی چه تاریخی و چه جغرافیایی تا به حال چنین جامعه ای را به ما نشان نداده‌است. جوامع مادرتبار وجود دارند که در آن‌ها تبار و غالباَ ثروت خانواده از طریق مادر منتقل می‌شود. اما حتی در این جوامع هم این زن نیست که قدرت اجتماعی دارد و مدیریت و تصمیم‌گیری را برعهده دارد  بلکه برادر مادر است که دارای قدرت اجتماعی است. البته مزیت این جوامع این است که فلاکت زنان در آن کم‌تر است چرا که به هر حال انتقال‌دهنده خون و ثروت هستند. مثلاَ در هندوستان که پدرسر و پدرسالار است زنان به شکل سنتی از مالکیت ثروت محروم هستد. این باعث شده که زنان مجرد و زنان بیوه به حاشیه جامعه رانده شوند و حتی من جایی دیدم که این‌ها همه با هم در شهرکی زندگی می کردند که شکل خیریه اداره می‌شد چون این زنان فاقد هر ثروتی بودند. الزاماَ چندشوهری و مادرتباری قدرت زنان را بالا نمی‌برد. البته ما جاهایی مثل کریلای هندوستان را داریم که در آن‌جا انتقال خون و ثروت از طریق زنان است و زنان در هرم قدرت، جایگاه خوبی در مقایسه با دیگر نقاط هندوستان دارند. معمولاَ تحصیلات بالاتری دارند، معمولاَ ثروت بیشتری دارند. آزادمنشانه‌تر رفتار می‌کنند. اما این‌ها از نوادر هستند. چیزی که ما در جوامع می‌شناسیم یک پدرسالاری و مردسری جهان‌شمول و رایج است. 

وی در ادامه گفت: من این را مطرح کردم تا بگویم می‌توان گفت این نظام پدرسالاری و مردسری است که زن را در نهایت به ابزار تبدیل می‌کند. در قوانین اسلامی هم ازدواج یک نوع عقد است، مبادله است. این تبادل به شکل‌های مختلف در جوامع مختلف وجود دارد. مسئله فقط سن ازدواج نیست. در بعضی از جوامع افراد در سنین پایین ازدواج می‌کنند. دلایل آن عبارت است از این‌که برای زن بلوغ و رشد بیشتر قابل تصور نیست. یعنی از نظر جسمی می‌تواند ازدواج کند، بچه‌دار شود و کارهای خانه را انجام دهد. قرار نیست تحصیلات عالیه کند. در ذهنیت و میان‌ذهنیت مردم آرزومندی زن در این سن، تشکیل خانواده است. ازدواج‌هایی که در این سن اتفاق می‌افتد بین دو هم‌سن و سال است. الزاماَ مشکلی پیش نمی‌آید و رنج و ستمی هم در میان نیست. خانواده هم از این زوج کم‌سن حمایت می‌کنند. عربستانی تاکید کرد: مسئله اصلی ازدواج نیست، مسئله اصلی این است که در کودک‌همسری رابطه قدرت به هم بخورد، از طریق سن یا اقتصاد. مثلاَ زمانی که خانواده دختر را به ناچار برای حل مسائل اقتصادی وادار به ازدواج می‌کنند. این‌جاست که حق زن و آرزومندی او نادیده گرفته شده و تصویری که از آینده خود در ذهن داشته در زندگی‌اش بی‌تاثیر می‌شود. این‌جاست که حقی ضایع شده است. 

این استاد دانشگاه تهران گفت: نکته‌ای که به لحاظ روشی مهم است این است که در کار انسان‌شناسانه و مردم‌نگارانه باید در مطالعه یک پدیده، آن پدیده را از چشم همه دید. همه ذی‌نفعان باید شنیده شوند. با هم‌دلی هم باید دید. تا زمانی که نفهمیم چه چیزی باعث تولید و بازتولید یک پدیده می‌شوند، مداخله معنی‌داری نمی‌تواند اتفاق بیفتد. این‌جا مفهوم گیرتزی توصیف فربه مهم است. توصیف فربه یعنی ما یک عمل، یک پدیده، یک واقعه اجتماعی را چنان در بافت فرهنگی‌ آن، و با توجه به عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مرتبط با آن مطالعه کنیم؛ که بتوانیم بفهمیم معنای عمل اجتماعی که انجام می‌شود چیست. یک مردم‌نگار وظیفه‌اش این است. در چنین حالتی است که می‌توان دست به مداخله برای رفع یا کاهش آسیب زد. ما زمانی می‌توانیم بفهمیم چطور یک مادر دختر خود را کتک می‌زند تا او را به حجله بفرستد که این عمل را در زمینه آبرو قرار دهیم. آبرو یکی از ارزش‌های مهم جامعه ما و فرهنگ های همسایه است. آن چه آبرو تلقی می‌شود ممکن است چیزی بی‌معنا باشد. می توان روی همین کار کرد که اصلاَ معنای آبرو در هر زمینه‌ای چیست. باید شکافت و کاوید که چه می‌شود که انسانی فرزند کودکش را به اجبار به همسری یک بزرگ‌سال درمی آورد. 

در نهایت نوید رضوانی، کارگردان فیلم درباره فرایند تحقیقات برای فیلم مستند خود توضیحاتی ارائه داد. وی گفت: من با این سوژه زمانی که آشنا شدم تصمیم گرفتم درباره این موضوع، فیلمی مستند تهیه کنم. مطالب آقای فرشید یزدانی را خواندم. از بهمن سال ۹۰ شروع به کار تحقیقی کردم که شش ماه طول کشید. با ان جی‌اوهایی که در تهران و شهرستان‌ها در این حوزه کار می‌کردند ارتباط برقرار کردم. به خصوص اصرار داشتم که یک ایرانی و یک افغانستانی باشد. البته اگر بودجه فیلم اجازه می‌داد می‌توانست سوژه‌های بیشتری هم باشد. اما اصرار من به غیرایرانی بودن یکی از سوژه‌ها به این دلیل بود که این یک مسئله منطقه‌ای است. خیلی‌ها تا یک‌جایی جلو می‌آمدند و بعد دیگر حاضر نبودند جلوی دوربین قرار بگیرند. من در انتخاب سوژه‌های فیلم سراغ کسانی رفتم که با چهره‌های معصوم امکان تاثیرگذاری بیشتر بر مخاطب را فراهم می‌کردند. به نظر من چنین مسئله‌ای نیاز به توجه جدی دارد و من حتی از این استقبال می‌کنم که این فیلم توسط کسانی که قدرت قانون‌گزاری دارند دیده شود.  سعی کردم فیلم را اساساَ تراژیک بسازم و عمق فاجعه را نشان دهم. لازم است که در این زمینه کاری انجام شود. فیلم مستند سعی می‌کند واقعیت را سینمایی نشان دهد و بر بیننده تاثیر بگذارد. باید عاطفه بیننده قلقلک داده شود. 

فیلم عروسک‌ها نمی‌دانند به روایت دو سوژه با نام‌های تکتم و ظریفه می‌پردازد که قربانی کودک‌همسری هستند.