پروفسور مری هاگلند، استاد بازنشسته انسانشناسی دانشگاه سانتا کلارا در امریکاست. هاگلند را در ایران بیشتر به واسطه کتاب «روزهای انقلاب: چطور زنان یک روستا در ایران انقلابی شدند؟» میشناسند. برای درس «ایرانشناسی از نگاه انسانشناسی» دانشجویان دانشکده میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری دانشگاه مازندران از او بهعنوان یکی از انسانشناسان ایرانشناس دعوت به سخنرانی شد. آنچه در زیر میخوانید، متن سخنان اوست که توسط خانم مهدیه یعقوبی (دانشجوی مردمشناسی دانشکده میراث) آماده شد.
این برنامه در چارچوب همکاری میان دانشکده میراث فرهنگی و انجمن انسانشناسی ایران منتشر میشود.
۹ آبان ۱۴۰۳
امیر هاشمی مقدم: نزدیک ایام انقلاب در ایران، در نزدیکی شیراز، روستایی به نام علیآباد مورد بررسی قرار گرفت. نویسنده این کتاب که تخصصش انسانشناسی سیاسی است، حدود دو سال در این روستا به کار مردمنگاری مشغول بود و نتیجه کارش را بهصورت کتاب منتشر کرد. این کتاب که به فارسی هم ترجمه شده، اثری کاملاً در حوزه انسانشناسی سیاسی است و نمونه خوبی است که یک انسانشناس چگونه میتواند به موضوعات سیاسی بپردازد.
یکی از حوزههای دیگر مورد علاقه نویسنده، جنسیت است. او این دو حوزه (انسانشناسی سیاسی و جنسیت) را در این کتاب با یکدیگر ترکیب کرده است. نام فارسی کتاب درباره نقش زنان روستایی در شکلگیری انقلاب ۱۳۵۷ است. برخلاف تصورات، زنان روستایی در این انقلاب کاملاً هم منفعل نبودهاند، بلکه بعضا نقشی فعال داشتند. در این کتاب توضیح داده شده که چگونه زنان در انقلاب نقشآفرینی میکردند.
این کتاب یک کار مردمنگاری نوین است که از موضوعات کلاسیک مردمنگاری، مانند توصیف صرف محیط و افراد، فراتر رفته است. نویسنده در این مسیر با مشکلاتی نیز مواجه بوده؛ بهویژه پس از انقلاب، زمانی که نگاه به آمریکاییها در ایران منفی شده بود. این مشکلات تا جایی پیش رفت که او ناچار شد با گرفتن نامهای از یک روحانی بلندپایه در شیراز، امنیت خود و همسرش را تأمین کند.
در ادامه، پروفسور هاگلند درباره تجربه مردمنگاری خود توضیح خواهند داد. ایشان ابتدا قصد داشتند انسانشناسی سیاسی را در میان مردان روستا مطالعه کنند، اما پس از مدتی متوجه شدند که زنان نیز نقش مهمی ایفا میکنند. اکنون میخواهیم بدانیم از دیدگاه ایشان، نتایج کار مردمنگاری چیست؟ با داشتن چنین تجربهای در ایران، چه توصیههایی برای دانشجویان انسانشناسی دارد؟ و چگونه یک زن میتواند کار مردمنگاری سیاسی انجام دهد؟
سخنان مری هاگلند:
من خیلی خوشحالم که در جمع دانشجویان ایرانی صحبت میکنم. من خیلی زبان فارسی و فرهنگ و تاریخ ایران را دوست دارم و از اینکه با شما صحبت میکنم خوشحالم. من متنفرم از دولت جنگطلب امریکا و واقعا شرمندهام که از یک حکومت در اسرائیل که زنان و کودکان بیگانه فلسطین را میکشد. من اولین بار که به ایران آمدم، از طرف سپاه صلح امریکا بود. چطور میشود شما سپاه صلح درست کنی، اما مدام در حال جنگ کردن با دیگران باشی؟ من بهعنوان یک صلحطلب، از کشتهشدن انسانها در منطقه و جهان بسیار ناراحتم.
بعد از چند مدت فعالیت در سپاه صلح در ایران، من به امریکا رفتم و دوباره در سال ۱۹۷۸ برای پایاننامه دکترایم به ایران آمدم. میخواهم برای شما توضیح بدهم که چطور کار مردمنگاری انجام دادم.
انسانشناسی اجتماعی بر مطالعه فرهنگ و زندگی مردم در محیط واقعی تمرکز دارد، نه در آزمایشگاه. انسانشناس باید در محل زندگی مردم حضور پیدا کند، با آنان تعامل کند، مشاهده کند و یادداشتهای دقیقی تهیه کند.
مثلا من در روستای علیآباد، زندگی و کار مردم را مشاهده کردم و حتی در فعالیتهای روزمره آنان مانند درست کردن آبغوره شرکت داشتم. چنین تجربههایی به انسانشناس کمک میکند تا دیدگاه عمیقتری نسبت به فرهنگ و جامعه محلی به دست آورد. تحقیق در انسانشناسی نهتنها به حافظه و دقت بالا نیاز دارد، بلکه نیازمند تلاش و تمرین مستمر است. این تجربهها به شناخت بهتر جوامع انسانی و درک عمیقتر از موضوعات اجتماعی و سیاسی کمک میکنند.
دانشجویان معمولاً برای ۹ ماه یا یک سال به محل تحقیق میروند و در آنجا زندگی میکنند. من این شانس را داشتم که برای ۱۸ ماه در ایران زندگی کنم. انسانشناسان معمولاً به جایی میروند که بتوانند در آن زندگی کنند و با شرایط محلی سازگار شوند. آن زمان زندگی بسیار ساده بود؛ خانهها محلی و ابتدایی بودند، دیوارها کاهگل بودند، و خبری از تلویزیون و ماشین نبود. حتی ماشین لباسشویی هم وجود نداشت و مجبور بودیم لباسها را با دست بشوییم.
وقتی برای تحقیق به شیراز رسیدیم، زندگی در آنجا لوکس نبود، اما من خیلی خوشحال بودم که توانستم در این محیط تحقیق کنم. خدا را شکر، زبان فارسی من تقریباً خوب بود، چون از قبل فارسی یاد گرفته بودم. همین موضوع کمک بزرگی برای انجام تحقیقاتم بود.
وقتی به جایی میروید تا تحقیق کنید، باید مجوزهای لازم را بگیرید. برای مثال، وقتی به شیراز رسیدیم، مجبور شدیم به دفتر ژاندارمری برویم تا مجوز زندگی و تحقیق در روستا را دریافت کنیم. این کار سخت بود، اما بالاخره موفق شدیم.
در آن زمان، زندگی در روستا بسیار ساده بود. مردم اتاقهای کوچکی داشتند که اجارهکردن آنها نیز دشوار بود. اما کمکم توانستم با مردم آشنا شوم. این آشناییها از طریق زندگی روزمره ایجاد میشد؛ مثلاً وقتی به دنبال کسی بودم که برایم چادر بدوزد، با خانمی به نام مریم آشنا شدم. او بعدها بهترین دوست من شد.
دختر کوچکم، کریمه، در آن زمان فارسیاش از من هم بهتر شده بود و این موضوع باعث میشد دیگران تعجب کنند. آنها از من میپرسیدند چرا دختر شما بهتر از شما فارسی صحبت میکند؟ گاهی از این موضوع خجالت میکشیدم! اما این تعاملات باعث شد بتوانم با مردم بیشتر ارتباط بگیرم.
یکی از نکات مهم در انسانشناسی این است که باید در فعالیتهای روزمره مردم شرکت کرد. من در جلسات و مراسم زنان، مانند گروههای دینی یا جشنهای محلی، شرکت میکردم. این حضور کمک میکرد تا بیشتر با فرهنگ و دیدگاه مردم آشنا شوم.
یکی از موضوعاتی که باید به آن اشاره کنم، مسائل زنان انسانشناس در ایران است. برخلاف تصور، زنان در این زمینه گاهی حتی راحتتر از مردان میتوانند کار کنند. زن انسانشناس میتواند با زنان محلی ارتباط بگیرد، با آنها صحبت کند، و حتی در فعالیتهای روزمرهشان شرکت کند.
زنان معمولاً در کوچهها یا کنار خانهها مینشینند و با یکدیگر صحبت میکنند. این تعاملات فرصت بسیار خوبی برای انسانشناس است. آنها درباره مسائل خانوادگی، اجتماعی و حتی سیاسی صحبت میکنند و این موضوعات میتواند به تحقیقات انسانشناس کمک کند.
البته مشکلاتی هم وجود دارد. مثلاً زنان در آن زمان اغلب در فضای سیاسی نقشی کمرنگ داشتند، اما همین تعاملات نشان میداد که چگونه زنان میتوانند بر روندهای اجتماعی و حتی انقلابی تأثیر بگذارند.
زمانی که فعالیتهای انقلابی شروع شد، ناراحتیهای مردم از رژیم شاه بسیار مشهود بود. بسیاری از افراد، بهویژه جوانان و دانشجویان، از سیاستهای رژیم شاه ناراضی بودند. آنها احساس میکردند که آزادی بیان و فعالیت سیاسی وجود ندارد.
در همین دوران، زنان و دختران نیز نقش فعالی داشتند. آنها نهتنها در تظاهرات و اعتراضات شرکت میکردند، بلکه در گروههای اجتماعی و دینی نیز فعالیتهای مهمی انجام میدادند.
من همیشه باور داشتم که اهمیت دیگران از اهمیت من یا ما کمتر نیست. همه ما انسانیم، اما واقعیت این است که در جوامع، همگی مساوی نیستیم. گاهی حس میکنم آنها معلم و استاد ما هستند. آنها میدانند و ما شاگردشان هستیم، آماده برای یادگیری.
اما قبل از ادامه، باید درباره موضوع دیگری حرف بزنم: ساختار سلسلهمراتبی در جوامع. این مفهوم [واژه عربی-فارسی سلسله مراتب] را تازه یاد گرفتم [خنده]. بهخصوص در آمریکا، این روابط کاملاً آشکار است. در شرکتها، رئیس میتواند ۱۵۰۰ برابر بیشتر از یک کارمند درآمد داشته باشد. بعضی افراد آنقدر از نظر مالی ضعیف هستند که حتی خانهای برای زندگی ندارند. با این حال، گاهی همین فقرا مورد بیاحترامی قرار میگیرند، گویی ارزششان از دیگران کمتر است.
در این میان، کرامت انسانی گم میشود. گاهی فکر میکنم دنیا پر از کثافت و جنایت است. برخی آمریکاییها خودشان را بهتر از مردم سایر کشورها میدانند، گویی اصلاً فرهنگ یا کرامتی برای دیگران قائل نیستند. این تعصب بهوضوح در رفتارها و حتی سیاستهایشان دیده میشود؛ مثلاً وقتی از ساخت دیوارهای مرزی حرف میزنند یا درباره مهاجران قضاوت میکنند.
از طرف دیگر، داستان خودم و خانوادهام را وقتی مرور میکنم، میبینم که ما هم مهاجر بودیم. خانوادهام در ابتدا فقیر بودند. مادرم و پدرم از هیچ شروع کردند. وقتی از اروپا به آمریکا آمدند، با سختیهای زیادی مواجه شدند؛ از کارهای ساده گرفته تا تلاش برای ساختن خانه و زندگی. ما مثل خیلی از آمریکاییها، از جاهای دیگر آمدیم. بنابراین، وقتی میبینم بعضی از آمریکاییها مهاجران را تحقیر میکنند، برایم خیلی دردناک است.
در ایران هم وضعیت دیگری وجود دارد. برخی شهرنشینها فکر میکنند از روستاییها یا شهرستانیها بهتر هستند. وقتی با کسی آشنا میشوند، اولین سوالی که میپرسند این است: شما اهل کجایید؟ این سوال گاهی نه از روی کنجکاوی، بلکه برای قضاوت درباره جایگاه اجتماعی فرد است.
اما من، بهعنوان کسی که در زمینه انسانشناسی فعالیت میکنم، میدانم این طرز فکر نباید در کارهای تحقیقی ما جایی داشته باشد. وظیفه ما این است که انسانها را با تمام تفاوتهایشان ببینیم و بشناسیم. نباید کسی را به خاطر پیشینهاش کوچک بدانیم. ارزش انسانی همه یکسان است.
در تحقیقات انسانشناسی، باید تلاش کنیم از نگاه قضاوتگر فاصله بگیریم. این نگاه ما نیست که اهمیت بیشتری دارد؛ بلکه آنها هستند که باید در مرکز توجه ما قرار گیرند. ما آمدهایم که از آنها بیاموزیم.
در آن زمان، بسیاری از مردم از انقلاب پشتیبانی میکردند. آنها در مسیر انقلاب بودند، حتی با وجود شرایط سخت و مشکلاتی که پیش میآمد. در آن زمان مردم از رژیم شاه ناراضی بودند و معتقد بودند که چیزی برایشان تغییر نکرده و شاه تنها جای خود را به شاهی دیگر میدهد.
من در این دوران، همراه دوستانم به شیراز رفتم و شاهد تظاهرات و فعالیتهای مردم بودم. مردم علیآباد نیز در انقلاب شرکت کردند. بهویژه زنان و دختران، بهخصوص سیدها، نقش فعالی در این جریان داشتند. در عین حال، برخی افراد نسبت به حضور ما آمریکاییها حساس بودند و میترسیدند که ما به نوعی علیه انقلاب فعالیت کنیم. اما خوشبختانه مشکلی پیش نیامد.
در این میان، توانستم با دختر یکی از آیتاللهها آشنا شوم که نقش بزرگی در حمایت از من و خانوادهام داشت. آیتالله حتی نامهای نوشت تا امنیت ما را در دوران سختی که نگاهها به آمریکاییها منفی شده بود، تأمین کند. با این نامه توانستم در علیآباد بمانم و تا آذر ۱۳۵۸ در ایران حضور داشتم.
این ۱۸ ماهی که در ایران بودم، فرصت بینظیری برای تحقیق بود. خدا را شکر توانستم تحقیقاتم را ادامه دهم و در این مدت تجربیات ارزشمندی کسب کنم. زندگی در میان مردم محلی و مشاهده دقیق شرایط، باعث شد اطلاعاتی عمیق و واقعی درباره فرهنگ و جامعه ایرانی به دست آورم.
در انسانشناسی، ابزار اصلی، خود ما هستیم؛ حضور ما، ارتباطات ما، و توانایی ما در درک مردم. برخلاف روشهای پرسشنامهای، انسانشناس باید در زندگی مردم حضور داشته باشد، آنها را بشناسد، و اعتمادشان را جلب کند. ما باید یاد بگیریم که چگونه با مردم صحبت کنیم، چگونه سوالات خوبی بپرسیم، و چگونه به رفتار و تفکراتشان نزدیک شویم.
برای مثال، در شیراز با یکی از دوستانم که در کتابخانهای بزرگ کار میکرد، آشنا شدم. او به من کمک کرد تا کتابهای مرتبط با تحقیق را پیدا کنم و ارتباطم با مردم بیشتر شود. این نشان میدهد که منابع انسانی و فرهنگی در انسانشناسی، مهمتر از ابزارهای رسمی مثل پرسشنامه هستند.
قانون اصلی در انسانشناسی
یکی از مهمترین اصول در انسانشناسی، احترام به مردم است. ما به عنوان انسانشناس باید به فرهنگ، باورها، و ارزشهای مردمی که با آنها کار میکنیم، احترام بگذاریم. بدون این احترام، نمیتوانیم اعتمادشان را جلب کنیم و تحقیق موثری انجام دهیم. احترام به مردم، پایه و اساس کار انسانشناسی است.
من همیشه معتقد بودم که ما و کسانی که با آنها کار میکنیم، از نظر انسانی برابر هستیم. اهمیت آنها به اندازه اهمیت ماست و حتی شاید بیشتر، چون آنها هستند که ما را راهنمایی میکنند. وقتی به شغلم در انسانشناسی نگاه میکنم، میفهمم که این حرفه اصلاً برای جمعآوری سود یا افتخار شخصی نیست. ما اینجا هستیم که از دیگران بیاموزیم، با آنها ارتباط برقرار کنیم و به آنها احترام بگذاریم. احترام اساس این کار است.
اخیراً به این نتیجه رسیدم که ارتباطات و شبکهسازی (نتورکینگ) برای کار من حیاتی است. داشتن روابط دائمی و سازنده با دیگران، چه در جامعه تحقیقاتی و چه در بین مردم، ارزشمند است. گاهی فکر میکنم که پیامبر اسلام [البته حدیث حضرت علی است] چه زیبا گفت: «برای دیگران همان چیزی را بخواهید که برای خودتان میخواهید». این جمله میتواند راهنمای انسانشناسان باشد. چقدر باید تلاش کنیم تا همسایگان و جوامع اطرافمان را مانند خودمان دوست بداریم.
یکی از چیزهایی که من همیشه در کارم رعایت میکنم این است که کمتر از اعداد و آمار استفاده کنم. به نظر من، انسانشناسی فقط درباره اعداد و ارقام نیست. بلکه بیشتر درباره فهمیدن دیدگاه مردم، درک دغدغههایشان، و پی بردن به ارزشهایشان است. این ارتباطات انسانی است که معنا و عمق به تحقیقات ما میدهد.
وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم که هیچکدام از موفقیتهایم بدون کمک دیگران امکانپذیر نبود. چه زمانی که دکترا گرفتم، چه زمانی که مقالات و کتابهایم را نوشتم، همیشه افرادی بودند که مرا راهنمایی کردند، دوستم شدند و فکرم را تغییر دادند. این همراهیها ارزشمندترین بخش از زندگی علمی من است.
یکی از جالبترین تجربههایم در سفر به ترکیه بود. دوستی [ایرانی] به نام مریم داشتم که با او در یک پروژه همکاری میکردم. او صدای بلندی داشت، آنقدر بلند که انگار پیامش به تمام دنیا میرسید. در استانبول بودم، و همراه مریم و دیگر دوستانم روی یک کتاب فارسی با ۱۸ فصل کار میکردیم. این تجربه نشان داد که حتی در کشوری دیگر هم میتوانیم فرهنگ خودمان را حفظ و گسترش دهیم.
از همه این تجربیات به این نتیجه رسیدم که زندگی، بهویژه از دیدگاه انسانشناسی، چقدر جالب است. هر فرهنگی، هر جامعهای، داستانهای منحصربهفردی برای گفتن دارد. برای مثال، تعارف در فرهنگ ایرانی برای من همیشه جالب بوده است. آیا این رفتار نوعی احترام و محبت است، یا گاهی به نظر میرسد که نوعی دورویی یا حتی دروغ است؟ این سوالی است که همیشه درباره تعارف ذهنم را درگیر کرده است.
در کنار این سوالات، چیزی که بیشتر از همه برایم ارزشمند است، درک نقش زنان و دختران در جوامع مختلف است. میخواهم بیشتر درباره تأثیر فرهنگی و اجتماعی آنها تحقیق کنم. احساس میکنم که این بخش از انسانشناسی هنوز جای کار بسیاری دارد و میتواند راههای جدیدی برای درک جوامع باز کند.
در ایران، رشته انسانشناسی در حال حاضر بیشتر به یک رشته زنانه تبدیل شده است. بیشتر دانشجویان و پژوهشگران این حوزه دختران و زنان هستند که خود این امر میتواند یک موضوع جالب برای مطالعه و تحلیل باشد. اینکه چرا زنان ایرانی به این رشته گرایش بیشتری دارند و چگونه این تغییر در آینده این رشته تأثیر میگذارد، جای کار و تحقیق زیادی دارد.
اما وقتی به حوزهها و فیلدهای کاری فکر میکنیم، موضوعات بسیاری در انسانشناسی و مردمنگاری ایران وجود دارد که میتوان روی آنها کار کرد. یکی از این موضوعات، روابط خانوادگی و نقش زنان در خانواده است. مثلاً اینکه زنان چه نفوذی در تصمیمگیریهای خانوادگی دارند یا چگونه نقشهای سنتی و مدرن با هم ترکیب شدهاند. این موضوع در ایران بهویژه با توجه به تغییرات اجتماعی و فرهنگی سالهای اخیر بسیار مهم است.
دیگر زمینه جذاب، تأثیر جنگ ایران و عراق بر جوامع محلی است. برای مثال، داستانهایی که از بمباران شیمیایی در مناطق جنگزده به جا مانده یا نحوه برخورد مردم با شرایط جنگی میتواند بسیار عمیق و الهامبخش باشد. حتی مسائل مربوط به زبان و فرهنگ در این مناطق جنگزده جای تحقیق دارد. برای مثال، چگونه زبان و گویش محلی در این مناطق با تغییراتی روبهرو شده یا چگونه مردم برای حفظ هویت فرهنگی خود تلاش کردهاند.
از طرف دیگر، زنان ایرانی در عرصههای مختلف اجتماعی و فرهنگی همیشه پیشرو بودهاند. این موضوع که چرا دختران و زنان ایرانی در برخی رشتهها مانند انسانشناسی، فعالتر و جلوتر هستند، میتواند محور پژوهشهای جذاب باشد. این رشته به آنها این فرصت را میدهد که صدای خود را بلند کنند، داستانهای جدید پیدا کنند و روایتهای نادیده گرفتهشده را به تصویر بکشند.
در کنار این، مسائل دیگری مانند تغییرات در روابط زن و شوهری، بازتعریف نقشهای جنسیتی، و چگونگی شکلگیری هویت زنانه در ایران معاصر میتواند موضوعات بسیار غنی برای پژوهش باشد. همچنین مطالعه بر روی طایفهها، تاریخچه آنها، و نقششان در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران همیشه یکی از حوزههای پرطرفدار انسانشناسی بوده است.
امیر هاشمی مقدم: من واقعاً امیدوارم که شما هم بتوانید به ایران سفر کنید و دانشجویانم از نزدیک با شما آشنا شوند. اگر این فرصت فراهم شود، قطعاً تجربهای ارزشمند و فراموشنشدنی خواهد بود. از شما بسیار متشکرم، صحبت با شما برای من و دانشجویانم بسیار لذتبخش و آموزنده بود.