مقاله حاضر، حاصل پژوهشي ميداني است كه در محله اي مهاجرنشين و حاشيه نشين به منظور بررسي موضوع هويت در ميان دختران نوجوان نسل دوم صورت گرفته است. با توجه به خصلت پوياي هويت و اينكه هويت جمعي، پيوسته در ارتباط با جايگاه و منزلت جمعي در ميان سايرين و آگاهي از اين جايگاه شكل مي گيرد، هدف اين بررسي، كنكاش در پويايي هاي ديناميسم شكل دهنده به هويت جمعي اين افراد بوده است. رويكرد روش شناختي در اين مطالعه، رويكردي انسان شناختي است. به اين معني كه با استفاده از روش هاي كيفي و ژرفايي جمع آوري اطلاعات و با نگرشي از درون و بدون مؤلفه هاي از پيش تعيين شده براي اين هويت جمعي، سعي شده است تا به شناخت اين پويايي هاي هويتي و مولفه هاي تشكيل دهنده آن ها بپردازيم. اين مطالعه، به سه نوع پويايي هويتي انسجام زا، انسجام زدا و بينابيني در اين افراد رسيده است كه در آن ميان، پويايي هويتي انسجام زا، در مقايسه با دو ديگر، پويايي هويتي غالب بوده است، بدين معني كه، علي رغم منزلت پايين اين محله در شهر، اكثريت افراد مورد مطالعه، خود را به صورت مثبت به آن متعلق دانسته اند. نتايج بدست آمده از اين پژوهش در مجموع نشان مي دهد كه اين محله، به عنوان محله اي يك پارچه و منسجم قابل معرفي است كه افراد مورد مطالعه ساكن آن تمام نيازهاي اجتماعي و فردي خود را درون محله برطرف مي كنند و در بستر زندگي روزانه خود، بدون تنش و تعارض قابل توجهي در رابطه با هويت جمعي شان، زندگي مي كنند و بدون در نظر گرفتن شرايط فقر، زندگي بسامان و يك پارچه اي دارند.
کليدواژگان: انزوا ، انسان شناسي شهري ، برچسب اجتماعي ، حاشيه نشيني ، ديناميسم هويتي ، فقر ، مهاجر ، هويت